- تفوه کردن
- بر زبان آوردن، دهان گشودن بزبان آوردن، سخن گفتن: (حتی باین کلمه تفوه نباید بکنی)
معنی تفوه کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پنداشتن، انگاشتن، گمان کردن، هوشیدن
فراهم کردن
پرداختن به
اندیشیدن
رد کردن (در امتحان) پذیرفته نشدن مقابل قبول کردن
گرازیدن پرویزیدن شکوهیدن خوش آراستن نیک نمودن: (بچشم ماجلوه کرد)، دلبری کردن کرشمه نمودن
خم کردن خماندن
پهن کردن، بساط خود را بر چیدن، ساکت ماندن، یا تخته کردن دکان. بند کردن دکان بستن آن تعطیل کردن آن، جمع کردن بساط خود
پیشکش دادن هدیه کردن
قتل سیاسی با اسلحه
برابر کردن مساوی ساختن
پالودن پالاییدن پاک کردن پالودن بی آلایش کردن، بپایان رسانیدن امری را، رفع اختلاف کردن، یا تصفیه کردن حساب
انگاردن انگاشتن چیزی را در ذهن آوردن انگاشتن اندیشیدن، خیال کردن فرض کردن
فرق کردن، مختلف شدن
فال گرفتن فال زدن تفال فرمودن تفال زدن
غایط کردن پلیدی کردن ریدن
بو بردن آغیلیدن
لشتن سیر کردن گردش نمودن جهت گشادگی خاطر
کاوش کردن جستجو کردن بررسی کردن
سگالیدن
دلجویی کردن
کهنواختن مهربانی کردن لطف کردن
تسلیم و بخشش کردن
امری را بطرق مختلف انجام دادن، ببازیها و تفریحات گوناگون مشغول شدن
اعتماد کردن
نو کردن، احیا کردن
تاول زدن آبله کردن
فاسد کردن ضایع کردن، ویران کردن، نابود کردن هلاک کردن، خشمگین کردن، پریشان کردن
سفره ساختن، یا سفره کردن شکم کسی را. پاره کردن شگم او را
گله کردن شکایت کردن
ریدن، بیرون ریختن مدفوع شکم از راه مقعد، ریستن
کنایه از کسی را فریب دادن و چیزی از او گرفتن
ناز کردن پخسیدن ناز و غمزه کردن کرشمه کردن